کد مطلب:279262 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:194

احترام تازه مسلمان به مادر نصرانی خود
و نیز روایت كرده شیخ كلینی خبری كه حاصلش این است كه زكریا بن ابراهیم شخصی بود نصرانی اسلام آورد و حج كرد و خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید و عرض كرد كه پدر و مادرم و اهلبیتم نصرانی میباشند و مادرم نابینا است ومن با ایشان میباشم و از كاسه ایشان غذا میخورم، حضرت فرمود: گوشت خوك میخورند؟ گفتم: نه، دست هم به آن نمیگذارند. فرمود: باكی نیست، آن وقت حضرت سفارش فرمود او را به نیكی كردن به مادرش، زكریا گفت: چون به كوفه مراجعت كردم با مادرم بنای لطف و مهربانی گذاشتم طعام به او میخورانیدم وشپش جامه و سرش را میجستم و خدمت میكردم او را، مادرم به من گفت: ای پسر جان من! وقتی كه در دین من بودی با من با این نحو رفتار نمیكردی پس چه شده از وقتی كه داخل دین حنیف اسلام شدی این نحو با من نیكی میكنی؟ گفتم كه مردی از اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا امر به این نمود، مادرم گفت:این مرد پیغمبر است؟ گفتم: پیغمبر نیست لكن پسر پیغمبر است، گفت: ای پسرك من! این پیغمبر است، زیرا این وصیتی كه به تو كرده از وصیتهای پیغمبران است.گفتم: ای مادر! بعد از پیغمبر ما پیغمبری نیست او پسر پیغمبر است، مادرم گفت:ای پسر جان من! دین تو بهترین دینها است عرضه كن آن را بر من، عرضه كردم بر او داخل در اسلام شد و تعلیم كردم او را نماز پس نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء به جا آورد پس دردی او را عارض شد در آن شب، دیگرباره گفت: ای پسر جان من!اعاده كن بر من آنچه را كه یاد من دادی، پس اقرار كرد به آن و وفات كرد، چون صبح شد مسلمانان او را غسل دادند و من نماز گزاردم بر او و او را در قبر گذاشتم.